*سام علامه
وقتی شکستی و دیدی شکستنی است ......... وقتی بریدی و دیدی بریدنی است
برعرش تکیه کن ..بر خویش تکیه کن
بر تمام اشکهایت سجده می کنم ... گونه هایت را بر آغوش می کشم .... و قسمت می دهم به پاکی گلسرخ که این تن خسته معتاد این کلام و این دستان است ....... امروز روز بدی بود .... خیلی بد ... منهم بد بودم ... مثل بید تنهای هشت ساله حیاط خانه پدری ... او هم بد بود چون هیچ یادگاری را در دل خود باقی نمی گذاشت .... حالا تکیه دادم به پنجره اطاق خالی از نگاهم و خیره به این ماشینها که بی هدف آلوده می کنند زمان را .... امروز به اندازه تمام دنیا غصه اش دادم .... غصه خوردم ... از خانه اش تا خانه مان گریستم ... به حال بدش ... به حال خرابم ... خدایا تمامش کن این روزهای بی غروب را ...... نمی خواستم بنویسم .... اما نشد .... برایش ترمه و یاس می برم .... تا تماتم صورتش را غرق گل و بوسه کنم ..... می خوانمش .... می بویمش .... من تمام این دوران را مدیون بودنش هستم ... شاید بعد از مرگ امتیاز منهم می مردم ... اما حالا هستم .... او هست که زنده ام ..... سلامتم ...اگر کفر نباشد ... آدمم ....! باری ! بر تمام اشکهایت سجده می کنم ... گونه هایت را بر آغوش می کشم .... و قسمت می دهم به پاکی گلسرخ که این تن خسته معتاد این کلام و این دستان است ....
سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری مطالب خوبی هم توشه
اگه دوست داشتی یه سری به منم بزن
امیر
پیش پا را نتوان دید جهان تاریک است /
ای برادر که از این کوچه گذر داری تند
شاد باشی