کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

برایم دعا کنید ...!

*سام علامه

تا خود بامداد سر بر بالین نمی گذارم ... مانند شیرزخمی شده ام ... از این سوی اتاق به آن سوی اتاق .... خود را بر دیوار می کوبم و مشت را بر سر .... حال و روز بارانی ام را عروسک عشق آفتابی کرد فقط برای چند ساعت ... خوشحال و بیدل بودم و عاشق که رفت و این حسرت عشق بر دلمان ماند .... اما فردا روز غریبی است ... تلخ و گس و پر خاطره خواهد شد ... فردا روز درس گرفتن است ... روز دیکته ایی پر غلط که باید از پس آن قلم گرفتگی های سرخ جان سالم بدر ببرم ... فردا روز سختی است ... روز آبرو ... روز بودن ... و یا شاید نبودن ... اگر ازفردا نباشم .... دنبالم نگردید ... فقط برایم دعا کنید ... همین !

نظرات 2 + ارسال نظر
نقاب شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ب.ظ http://www.my-backdrop.blogsky.com

غیر از دعا چیز دیگه ای ازم بر نمی آد.

پس دعا کن که خیلی خرابم

حامد یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 11:04 ب.ظ http://Anonym.Blogfa.Com

روی بوم نقاشی‌ام دیگر رنگی از تو نمی‌زنم. حتی نگاهی، صدایی، لبخند و گریه‌ای از تو در تابلوی امروزم نمی‌کشم. آخر آن هنگام که صادقانه می‌خواندمت، پناهنده کدام درگاه بودی. آنگاه که سیل اشک چشمان منتظرم تو را می‌جست، لبخند کدامین لبان بودی. بگو وقتی مهر و وفا و پاکی‌ام را نثارت کردم، عشق را با چه معامله می‌کردی. هنوز نیمی از بوم، سفید مانده و آبی موج دریا هر روز تکه‌ای از صخره‌ی وجودم را می‌کند. دلم برای خودم عجیب می‌سوزد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد