کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

تازه درد نبودنش را حس می کنم

 

چند ساعتی است که به خانه پدری آمدم .... خسته از پیچ و خم های جاده هراز و خمیازه های کش دار برای نرسیدن .... از صبح اینترنت در دسترسم نبود ... با شوقی وصف ناشدنی دویدم تا بخوانم دلتنگیهایش را در دیار غربت ... گلایه کرده بود ... نیشخند تحویلم داد .... زخم زده بود از این راه دور .... یخ زدم در این آتش عشق و بی هیچ دلیلی گریستم در برابر این جعبه نورانی ... صدایش زدم ... نبود ... حالا گم کرده ایی در این شهر دارم .... سه روز گذشته است ..... بیست و هفت روز دیگر .... یعنی کی این کابوس ها تمام می شود .... راستی من عاشق عید های تهرانم ... صاف و ساکت و کم جمعیت .... مثل حال و روز این لحظه های من ....!

نظرات 1 + ارسال نظر
پ شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 07:44 ب.ظ http://koodaki.blogsky.com

من هم مثل تو !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد