دیروز هم گذشت ........ سخت و سرد و بارانی .. پر از غصه های بیهوده .... پر از عرق کردن های بی بهانه ......... قول دادم فکرش را نکنم....... فقط می دانم هستم و باید ادامه دهم....... پناه بردم به ترانه های بارانی گوگوش ..... عاشقانه های جنتی عطایی و اردلان سر فراز و شهیار قنبری .... به تاریخ ۳۰ سال پیش ... عجیب تسکین می دهد جان را در این دقایق ...... اما بگویم از عروسک عشق که آمدنش نزدیک است ... آب زنید راه را هین که نگار می رسد ........ مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد .......... خوشحالم از تمام این اتفاقات ...........باورکن ......صدام و باور کن .........!
وقتی تنهایی و غصه داری ترانه های قدیمی به داد آدم میرسن..البته بگذریم که یه وقتایی تنهاییهای آدمو بیشتر هم میکنن..ولی خب...
آمدن عروسک عشقت رو عشق است...
سبز باشی و بهاری...