کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

بوی گندم مال من ....هرچی که دارم مال تو ......!

 

 

وقتی داریوش بعد از ۶ سال به دبی آمد این تیتر را برای مطلبی از داریوش نوشتم که در هفته نامه رسانا چاپ شد و سر و صدایی در شهر بی فرهنگان به پا کرد .... اینروزهای داریوشی خلاصه در صفهای عریض و طویل پمپهای بنزین هستند و بس ...! پسران کاوه آهنگر با ظرفهای پلاستیکی رنگارنگ جیره بندی می کنند این مایع بد بو و نارنجی را تا اگر روزی روزگاری آقای رئیس جمهور خواب زده شد و از طرف معبود خود آیت الله مصباح مصرف بنزین را حرام دانست و دستور داد مردم بجای بنزین از  آب معدنی (....) استفاده کنند تا کارخانه شان از ورشکستگی در بیاید خودروشان توان تا بیمارستان  یا قبرستان رفتن   را داشته باشد....!

داستان مضحک دولت حامی مستضعفان که بقول شریعتمداری کیهان بوی سال ۵۷ را می دهد تنها حوصله ایی که برای ما نمی گذارد حرف زدن درباره اش است ....همه خوب می دانند این تصمیمات الهی را....... و نسل سومی ها که تا دیروز بوی سال ۵۷ را یک غرور ملی و بهاری در دل زمستان می دانستند حالا از روی بوی گند و  عرق کرده اش .....دشمن هرچه انقلاب و روزهای پس از آن شدند ...........! حرف و سخن در این مسیر طولانی و خسته کننده است .... پس بوی گندم را گوش کنیم که در این روزگار بدجوری می چسبد !

نظرات 1 + ارسال نظر
ناهید جمعه 8 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:36 ق.ظ http://shabahange.persianblog.com

هر روز از گلستان ما گلی تازه می روید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد