کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

همین

ساعت حوالی چهار صبح..... بی اختیار پریدم از خواب ... عرق کرده در آن سوز موزی سحرگاه .... پرتاب کردم خودم را به سمت یک لیوان آب .... تا پهنای صورت اشک جاری بود روی گونه های یخ بسته و چشمان آتش گرفته ام .... وضو گرفتم ... این کارها را قبول ندارم ... اما آرامش می دهد وقتی خودت را وصل کنی به کسی یا چیزی ... وقتی طلب کمک می کنی پاک باشی بهتر است تا بوی رخوت و تنهایی بدهی...

حالا پاک و زلال بسویش نشسته ام ... دستی دراز می کنم ...می گیرد .... داغ می شوم .... می سوزم .... آنوقت یکی آن بالا فاتحه ای می خواند از سر تکلیف  و دسته گلی و یک جرعه گلاب .....  همین !

نظرات 4 + ارسال نظر
باغ رویاها جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:18 ق.ظ http://www.baghroyaha.blogsky.com

خداحافظ همین حالا



همین حالا که من تنهام



خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام



خداحافظ کمی غمگین



به یاد اون همه تردید
................

سلام . خوبید؟با وجود اینکه اولین بار هست به وبلاگ زیبای شما سر میزنم ولی واقعا قشنگ هست موفق باشید

رویا جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:32 ق.ظ http://www.tarannom08.blogsky.com

موفق باشید
به منم سر بزن
http://www.tarannom08.blogsky.com

[ بدون نام ] جمعه 13 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
نوشته زیبایی بود....حس زیبایی به آدم می ده..

وحید شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:23 ب.ظ http://patoghall.mihanblog.com

سلام با قرار دادن لینک باکس ما بازدید خود را 5 برابر کنین؟ Http://patoghall.myblog.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد