کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

غروب اول

 

این غروب اول در این خاک تنهایی است ... هنوز گیچ و منگم و هیچ چیز ازم نپرسید و نخواهید که بگویم ... فعلا با چشمان درشت می نگرم پیرامونم را نه دوستی و نه یاری ... سخت است تنهایی  .... رفقای اینجا تمام سوغاتی هایی است  که از وطن آوردم .. این پنجره خالی و این خطوط و نگاه گرم شما ...........راستی برای چیدن ستاره باید بغض چند شب را شکست ؟!

( نظر بدهید ... زنده ام به این نظرات ... می فهمم هستید و می خوانید این دلتنگنامه ها را )

نظرات 5 + ارسال نظر
سرخ پنج‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.sorkh.blogsky.com

سلام. نمی دونم چی بگم. وقتی ۷ سال پیش حنیف بهترین دوست من هم بی بهانه از مرزهای تعریف شده وطن خارج شد من هم که اینجا مونده بودم تنها شدم. پس به فکر اونایی هم باش که اینجا تو گل گیر کردن.

به منم سر بزن. خوشحال می شم

شیرین پنج‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 ب.ظ

اگه حتی بین ما فاصله یک نفسه نفس منو بگیر.برای یکی شدن اگه مرگ من بسه نفس منو بگیر

اشکان جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:18 ق.ظ

سخت بود لحظه دل کندن !! سخت بود ! آن زمانها بو د که تنها آرزویم سنگ بودن بود !

[ بدون نام ] جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 ب.ظ

گفتی حضور فیزیکی مهم نیست...
مهم دل هاست که باید باهم باشن...
ولی با هم بودن دلها هیچ وقت نمی تونه جای خالی آدمها رو پر کنه ...

سرخ جمعه 20 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ http://www.sorkh.blogsky.com

ممنون از محبتت. میای بلینکیم همدیگرو؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد