دلم یکهو هوای پهلوی را کرد ... با همان درختهای پر برکتش .... حالا تب کرده در این کوچه های بی خدا و ناشناس .... با طعم حرام آزادی ..... هیچکس جواب سئوال بی جواب مرا نداد ... از حالم نپرسید که نمی دانم چه حالی است ......فقط برایتان هر شب می نویسم تا باشم .... بخوانید این هذیانهای بی تکرار مرا ...........
داداش نکرتم ! زندگی صحنه یکتایهنرمندی ماست!
اشکان عزیز من ... دوست ... برادر .... پسرم ... نمی دانم چه خطابت کنم که در هر زمانی همانی بودی که خواستم ... زندگی را دوست بدار ... که این زندگی پر از خاطرات تلخ و شیرین است ....!دوستت دارم ... به انداه تمام روزهایی که در این زمین سرد زیستم ....!
ای کاش آدمی می توانست هموچون بنفشه ها
وطنش را با خود ببرد هر کجا که خواست.......
عیدت فطر غریبانه ات مبارک.
یه سوال دارم.
اخوان ثالث میگه بیا ره توشه برگیریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟؟؟
حالا واقعا آسمان هرکجا همین رنگ است؟؟؟
آسمان همان آسمان است .. دست نخورده و پاک ... مانند من و تو .....که با هررنگ شدن دلمان بد می شویم دوست نا شناخته ........
ببخشید یادم رفت تو نظر قبلی اسمم رو بنویسم
بازم عیدت مبارک
سلام عضو جدید وبلاگ نقد و بررسی وبلاگ ها هستم و خواستم با اعضای گروه بیشتر آشنا شم ....
راستی من وبلاگ نقد را آپ کردم ...
.
.
از آشنایی با شما عزیزان خوشحالم .
منتظرم بهم سر بزنید اما لطفا قبلش عینک نقد را از چشمانتون کناز زده و به من و نوشته هام عادی نگاه کنید
ساینا جان ... دوست تازه و همیشه بارهم مرسی از آمدنت
غروب و دلتنگی اش ... همانند تو و غرورت ...
باش ؛ بمان و بنویس که از خواندن دلتنگیهات هیچ گاه خسته نشدم ...
این غرور و ابن زمان و آن خاطرات ... فرامشش کن که فراموش کردم همه چیز را .... سر نزن به این پنجره که آزار می بینی
.......
سکوتت از رضایت نیست .. .اینرا می دانم ... تو پر از حرف ناگفته ایی این را هم خوب می دانم ... ولی حضور بی کلامت هم دلگرمی است ... رفیق همیشه .......
سکوتم از نارضایتی است...
نارضایتی از این زمانه ی نامرد...
زمانه ای که سختی اش اینقدر طولانی است که از پا می اندازدت و خوشی اش را اینقدر زود می گیرد که تا می خواهی لذتش را ببری از دستش داده ای ....