گس شدم از این روزگار تلخ .... رفیق ندیده به خاطر همین تلخ می شوم و می نویسم ..... از سکوت الناز و ندیدن شماره ای از خانه پدری برروی تلفنم ..... تلخ می شوم وقتی دلم تنگ می شود و دلشان تنگ نمی شود ... حالا زیر باران می خواهد باشد یا زیر شلاق آفتاب و یاکوهی از برف .... فرقی نمی کند .... مهم اینست که جای اشک هیچوقت پاک نمی شود ....!
این که النازه برات کامنت گذاشته ؟؟ اما حالا چرا سکوت داری الناز؟؟ .....میگم که نباید از جانب دیگران حرف بزنی ...از کجا معلوم دل افراد خانه ی پدری برایت نتگیده؟؟