این چند روز برایم مانند پنجره نوستالژی بود که از آن می نگریستم به دنیای خودم .... از همکلامی با علیرضا امیر قاسمی و مرور هزار خاطره بی پایان تا هجوم رفقا از دور نزدیک به گوشی تلفن ... به یکباره دلمان برای هم تنگ شد ... گریه کردیم .... بغضها شکستیم .... و حالی داد در این تنهایی .... حالم خوب است .... حتی به ساعت اینجا ..... در غروبی سرد و خشک نفس گیر ..... با پرسپولیس دوست داشتنی .....به یاد امجدیه و ممد بوقی .....در قلب میدان تجریش .... در کنار بلالی سر پل .... با ذغالهای سرخ تا ابد گرم ..... در میان دود و عطر زیارت ....در مستی و هوشیاری سجده می کنی بر خاکت و اشک افتخار می ریزی .......اینست زندگی ....اینست ....!
من که عاشق پنجشنبه هام...
سلام
به به تا باشه از این حالهای خوب برای دوست ما باشه ....
خیلی شاد بود خیلی .....من که کلی حال کردم .....
اما میدونی چیه؟؟ برای من 5شنبه ها مصیبته .از بس کار میریزه تو سرم برای شنبه .... اما هر چی باشه آخر هفته اس دیگه ....
سلام
ببین حالا که حال و احوالت رو فرمه یه زحمت کوچیک برات داشتم ....اگه وقت داشتی این قالب وبلاگتو برای میل کن ...لازم دارم ....اخه این وبلاگ اسکای اونو از بین قالبها ورداشته و من فقط اینو میخوام ...ممنون میشم حالا عجله ای هم نیستا هر وقت تونستی ...
سلام.... ممنون که باز هم به وبلاگ گلک ما سر زدی ... این پستی که نوشتی چقدر قشنگ بود... خوب می نویسی... امیدوارم که هرجا که هستی همیشه شاد باشی و ایرانی... قربانت بابایی.
nahal_pisces@yahoo.com
حواس نمیمونه واسه آدم ! فکر کردم گذاشتم ...