((ویگن ... سلطان جاز موسیقی ایران زمین ....در آستانه سالگردش .... زمزمه اش می کنم در این غربت بی انتها ))
نبودم .... یعنی نیستم .... بازهم خودم را گم کرده ام ...پس نپرس معلوم هست کجایی ؟ که نیستم .....اینروزهاخلاصه می شود به یک ترانه آنهم از ویگن که چنگ میزند دلم را و یک فصل سیر گریه ام را در می آورد.وقتی می خواند من همان آواز خوانه مردم پاکم هنوز .... یاد تمام روزهای تلخ و سرد خودم می افتم که چه با عشق عرق ریختم و نوشتم برای این مردم پاک .....بی ادعا بودم و هستم و عاشقانه این خطوط را خط خطی می کردم ..... حال و روزم خراب است فقط همین را بدانید ......
نمیدونی من چقده دوست دارم با یه ترانه یه دل سیر گریه کنم ....خیلی لذت بخشه ...
نمیدونم چرا هنوز نمنویسی ...چرا دیگه همیشه دلتنگی .....اما دوست دارم همیشه امید داشته باشی ....امید به یه چیزی خودتو به یه چیزی وصل کن .... شاید این حال و روز دمدمی کمی بهتر شد ....
باهات قهرم ...
نپرس چرا ...
چون با خودمم قهرم...
ولی مقصر تویییییییی...
بهم گفتی ننویس و ننوشتم
ولی این روزها خیلی یادتم
وقتی متنی رو که راجع به پدر نوشته بودی خوندم دلم لرزید ....ایشالا که هزاران سال بابات زنده و سلامت باشن .
ولی حال بابا خیلی خرابه ... دکترا دیگه قطع امید کردن...بابایی داره می میره و مندلخورم از این روزگار تلخ... اینا رو بذار فقط پای درد دل... همیشه خوب باشی ...همین
دادش امرو کلی منتظر بودم بنویسی
ننوشتی !!!!!
چرا ؟!؟! بازم منتظر می مونم !!!
احتیاج به نوشته هات دارم !!!! و خودت