اینقدر حالم خوب شد که ۲۴ ساعت بستری بودن در بیمارستان را به دست باد سپردم ... همان درد آشنای کبد بازهم دامنم را گرفت تا یک شبانه روز را درزندان دیوارهای تا ابد سفید بیمارستان بگذرانم و در میان هزار لای این لوله های بی خدا زندگی را از پروردگار تقاضا کنم .... اما با دیدن این شیر دلان سرخ پوش با اشک ریزان محسن خلیلی در آزادی غرق عشق..... مرده از قبر بلند می شود و فریاد خوشحالی سر می دهد ....زنده شدم با پرسپولیس ....با اشکان رفیق روزهای سخت و سرد .... و برای کسی که از فردا می خواهد برای من سیاه بپوشد و آروزی مرگ مرا می کشد ..... زنده ام و پایدار با این پرسپولیس قهرمان ..........!
مرد ... که وقتی نگاهم میکنی پدرم ... وقتی صدایم میکنی برادرم ... و وقتی به یادمی رفیقم را زندگی می کنم ....
کجاییی ... که دلتنگی بر ما موستولیست !!!
احتیاجت دارم
سلام سام عزیز
با اجازت متن پنجشنبه ات رو گذاشتم تو وبم
موفق باشی
تو اتاقم پر از شمعهای روشنه. عزاداری می کنم برای کسی که بهم قول داده بود تو دستای اون بمیرم. ولی .................
کاش بهم میگفت چرا؟
ای وللاه به هر چی پرسپولیسیه
هورااااااااااااااااااا
داداش میخوامت هزارتا
سلام
به به .... نمیدونم چه جوری میشه یه یهویی این جوری زنده میشی؟؟من که نشده تا حالا با یه چیزی این جوری زنده شم ...خیلی نازی . این احساس سادگیت خیلی قشنگه
واااااااااااااای ی ی ی ی ی
...
اشکان چه کرده ه ه ه ه ...
سامی حال کردیا داداشم انقدر بهت حال میده ...