(( شاهرخ نادری ...نصرت الله وحدت و سام علامه در باغچه پائیزی خانه وحدت سینمای ایران ...عکس از احمد احمدی برای مجله طپش ...پائیز ۱۳۸۲))
((بچه)).....این واژه تنها یادگار از آن روزهای آفتابی است ...روزهای با او بودن و نفس کشیدن ......مرد روزهای سخت برای آن روزها بود ..برای آن لحظه ها که توبودی .....من تحمل کردم بخاطر حضور یار ......پس این روزها را نمی شود بی تو تحمل کرد .....!بی یار ...ببخشید خیلی شحصی شد .....
بگذریم....دیروز فرصتی دست داد خیلی اتفاقی ....با وحدت سینمای ایران بعد از چند سال هم کلام شدم ...از همه جا گفتیم ...گریه کردیم به خاطر رفتن گرشا .....گله کرد ا ناریفیقی یاران ....که می روند و تنها می گذارند این باغچه خزان زده را ......حالی کردیم باهمک ...از این روزگارم پرسید که بی جواب گذاشتمش .....تکه عکسی به یادگاردر پنجره رفیق همیشه احمد احمدی باقی مانده است... اخرین دیدار از وحدت در خانه پر خاطره اش ...برایتان می گذارم.....برای ۴ سال پیش است .....هنوز کیلوهای اضافه را کنار نگذاشته بودم ..... یادش بخیر زود گذشت ...
زنده بودن زندگی کردن با خاطره هاست!!!
یاد شبهایی که ساعتها کنار هم در سرما زیر ساختماهای خاطره انگیز سینا ... دلسوزوندنها....دعواها..غهرها.... آشتی ها....از فراسوی چارچوب خاطره دست تکاندنها .....خندیدنها....نمی دانم بخیر شاید هم فراموشی...
داداش ته سیگارم تا ته سوخت بدون لبخندت بدون حضورت در این پنجره تنهایی!!!
من از از گرشا و متوسلانی خیلی خوشم می اومد... خیلی ناراحت شدم که دیدم نوشتی گرشا رفته...راستی چقدر توپول موپول بودی ... اومدی ایران با پسر گلت بیا خونه ما، یه آلبالو پلو ناب مهمون مایی.
سلام
کیلو های اضافه شده بد اذیتت میکرده ها ....یه چیزی بگم؟!
من هیچ کدومو نمیشناسم نه گرشا نه این آقایی مهربونو ...اصال میدونی چیه آقا ی سام ؟به این خاطرات شما سن ما قد نمیده !آخه قد ما خیلی کوتاه ....شایدم قد شما بلنده ....
من که اصلا عکسی نمی بینم که بخوام یه چیزی بگم.
؟؟؟؟؟؟؟ توضیح؟؟؟؟؟؟؟
چه چاق بودیااااااااا !!!!!!
ما که نفهمیدیم شاهرخ نادری چی کاره اس فقط میبینیم دور و بر هنر مندان می پلکه و ....