یک بازی دارم برای روزهای تنهایی ....برای وقتی که برق را خاموش می کنی تا دور از چشم غریبه ها مرور می کنی درون شلوغت را ....مثل انجام یک کار خلاف است ....یک شیطانی بچگانه که دور از چشم مادر و پدر انجامش می دهی و خوشحالی از این انجام ..... میخزی زیر پتو ...... انگشتان دستت را نگاه می کنی و آدمهایی را دوستشان داری ...آنهایی که واقعا؛ دوستشان داری را می شماری ..... روز اولی که این کار را انجام دادم انگشت کم آوردم ....اما امروز افسوس می خورم ....که با زور به ده نفر می رسند ...آدمهایی که واقعا؛ دوستشان دارم ....این سالها که می گذرند ...دوستاشنها هم کم می شوند ...دیشب بخاطراین اتفاق ناپاک خوابم نبرد ....با کابوس سال آینده و این دوستاشنهای محدود.....تا بحال برای خودتان حساب کردید چند نفر را دوست می دارید؟ ....این بازی وحشتناکی است اما دوستش دارم.....!
پی نوشت : یک عکس از خودم هم می گذارم تا ببینید این اراده را که هر غیر ممکنی غیر ممکن است ....۸۰ کیلو در عرض ۳-۴ ماه کم کردن کار غیر ممکنی نیست...!
با تشکر سام علامه ..........
سلام
من اومدم بگم زنده ام تا شما رو از نگرانی برهانم !
آخی پس لپات کو ؟؟ من لپ میخوام !آخی ولی الان اومدی رو فرم ...اصلا این خوبه اون موقع چی بود ؟؟الانم تازشم خیلی خوبه ....
.
.
.
.
اونهایی که من دوست دارم خیلی ان .....خیلی زیادن ...یعنی تا حالا حتی حسابم نکردم ...اما افردا میرم و مینویسم ....بعدشم میام آمار دقیق میدم
سام عزیز... سلام.... اتفاقا من نمی دونم چرا مامانی اینقدر از اسم سام خوشش اومده ... گاهی اوقات می گرده اسمهایی رو که به سام مرتبط می شن رو پیدا می کنه... حالا از کتاب اسم یا از اینترنت.... مثل برسام... یعنی آتش بزرگ... حالا ببینیم خدا چی می خواد.... راستی .... خیلی خوش تیپی ها...
دیشب توی رخت خواب داشتم میشمردم که خوابم برد ! تا حدودهای سی و اینا رسیده بودم ....
واییییی چه کلاسی گذاشته یه نفررر ....
فدای اون پیرهن صورتی بشم من که همیشه یه دکمه اش بازه ... !!!!
سلام سام عزیز
مدت ها بود که این جا نیومده بودم اما حالا که اومدم می بینم بیا و ببین چه خبره ؟؟؟
یه تحسین فوق العاده واسه تفاوت دو عکسی که از خودت گذاشتی !
یعنی یه جمله ی بابا ای ول فقط می توانم بگم
تعریف میکنم که خوشکل شدی تا یه کم به خودت ببالی (شوخی )
شاد باشی