کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

برای منهم فالی بگیرید.......!

 

تجربه ای دیگر را با شب قسمت می کنیم ............! فقط کافی است دستانمان را دراز کنیم و بقول فروغ بر پوست کشیده شب بکشیم تا باور کنیم فردا شب  به وسعت تاریخ مملکتی است که مردمانش همه روزها و شبهایشان یلدایی است .
دارم آماده می شوم برای شب یلدا ....برای خودم بازیی دارم برای این شب بی سحر ..... همه چیز را از غروب آفتاب کنارم می گذارم...... از آجیل و انار و شیرینی و قلیان و ذغال گر گرفته و کنیاک HENESY ....و حافظ  چاپ 1326 هجری شمسی ...... تا بامداد می خوانم و می کشم و می گریم و می خورم ..........شاید بیش از نیمی از حافظ را می خوانم......واژه های نابش را گوشه ایی می نویسم ...این کار هر سال است ....عکس تختی روی میز است ....خاک نخورده ....تر و تازه ....با کلی حرف در ته نگاه معصوم و همیشه خندان اش.....نمی دانم چرا این قاب عکس گره خورده است با سرنوشت من ........ ؟! فردا  شب یلدا است ............! باری ، یاران همه هستند ...........! به یاد روزهای گرم دیروز در این آغاز فصل سرد ............! حافظ آوردند ................! آمد ............!برای منهم فالی بگیرید..........! همین ........!

نظرات 10 + ارسال نظر
شیرین پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://www.tanhaeehayam.blogsky.com

سلام دوست من سرشار از احساس بود ممنونم که خبرم کردید

ساینا پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ب.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

یک نفس یاد خدا
یک سبد خاطر آسوده و شاد
یک بغل شبنم آرامش صبح
یک هزار آینه از جنس دعا
همه تقدیم تو باد
.
.
یلدات مبارک عزیزم

الناز پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ب.ظ

شب یلدا همیشه برام یه حسرت بوده ... حسرت اینکه چرا یه خانواده پر جمعیت ندارم ...که مثل شب یلدای تو فیلما همه دور هم جمع شیم و بزرگ فامیل برای همه فال بگیره ...
اینم روی همه ی حسرت های دیگه ...

دلم برای پدر بزرگم تنگ شده ....

نهال جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:24 ب.ظ http://fazmetr.blogsky.com

سلام

منم مثل الناز .... . ت. یلدا همیشه حسرت خونه ی مارد جون و خانواده ی بزرگمونو داشتم اما همیشه به خاطر سر شلوغی بابا هیچ وقت امکانش نبود .... من بلد نیستم فال بگیرم ام شاید امشب یاد گرفتم ....

اشکان جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:52 ب.ظ http://rassa.persianblog.com

منم مثل الناز دل تنگم ... می تونید این دلتنگی رو تو پنجره کوچکم ببینید

فائزه جمعه 30 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:49 ب.ظ

سلام عزیزم.منو که یادت هست؟
فارزم.سام من شمارتو گم کردم.دلم برات خیلی تنگ شده.
لطف کن یه تماس باهام بگیر.در ضمن یلدا مبارککککککککککککک

بابایی شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:50 ق.ظ http://9maho9roz.blogsky.com/

عزیز دل .... حتما ... برات می نویسم که چی در اومد... دیر شده... ولی وقت هست.

ماورایی شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:54 ب.ظ http://www.ostadilia.blogfa.com

عاشق، تنها و تنها معشوق را می جوید. تنها او را می خواهد. تنها او را می پرستد.
او همان چیزی را می خواهد که معشوق می خواهد. د رعاشق خبر ی از خودخواهی، خود بینی و خود پرستی نیست. حتی او خود آگاه هم نیست. منیت عاشق، معشوق است و بس.
عاشق دایما با معشوق خود در ارتباط است. همیشه و در هر حال به او معشوق است و به او توجه دارد. عاشق از معشوق خود غافل نمی شود. همیشه او را می خواند. او را ستایش می کند و سپاسگذاری اش متوجه اوست. عاشق، تسلیم معشوق است و قلب و ذهنش، و نفس و عملش تسلیم معشوق است و او با تمام وجود، با جسم و ذهن و روحش، معشوق را می خواهد و با او در تماس است.
استاد ایلیا

نهال شنبه 1 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:02 ب.ظ

سلام
دیشب باباییت تو چهار خونه اومد و یلدا رو تبریک گفت .... خیلی مهربون بودااا....

شادی جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:44 ب.ظ http://www.shadi72.blogfa.com

سام عزیزم!سلام!
دوستت دارم!اگر خواستی لینکم کن!
؛شادی؛

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد