درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری
درباره من
به شهادت شناسنامه ... در خرما پزان مرداد به دنیا آمدم و خواسته و ناخواسته آواره این زندگی شدیم .... ۱۴-۱۳سال بیشتر نداشتم که مهر روزنامه نگاری خورد تخت سینه ام و نوشتن شد حرفه ام .... و حالا سخت ترین کار دنیا نوشتن است ... آنهم عاشقانه نوشتن ....چاپ بیش از ۱۰۰۰ مقاله در روزنامه های وطن ..... کار کردن در تلویزیون ایران ....و تلویزیون طپش که این آخری را برای همیشه در کارنامه پر فراز نشیب زندگی ام می گذارم که دوستش دارم و به آن افتخار می کنم ...... تنهایم و این تنهایی را دوست می دارم.....و تنها دلخوشی ام این خطوط است و رسیدن به نوشته هایی که قرار هستند متولد شوند در فرداهای روشن ...در آزادی مملکتم ....ایرانم ...
ادامه...
اینجا چراغی روشن است و من در این کور سو بدنبال تمام دیروزهای بی خیالی می گردم ... خوشحالم ..این رفقای قدیمی و همیشه .. این باورهای گمشده ....این خوشحالی بی حد .... گرفتارم ...اما می دانم هستند نگاههای آشنایی که این خطوط را دوست داشتند و می خوانند ..... الناز هرروز حضور دارد ... رفیق همیشه ام اشکانم .... می آید و می خواند و می رود ..... نهال راست گفته بود اینجا بوی خاک و کهنگی می دهد ... اما بخدا گرفتارم .... دیر می خوابم ... زود بیرون می زنم .... می نویسم ... می نویسم و می نویسم ..... این چند خط را برایتان خط خطی کردم تا یادتان باشد هستم .... فقط هستم .....
سام علامه
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1386 ساعت 10:46 ب.ظ
خط خطی های قشنگت عالین...همین بودنت از دل این خط خطی ها شیرینه...
سلام عمو سام
خوبید؟ چه عجب آپ کردید ما که تقریبا هر روز سر می زدیم قرار آلبالو پلو عیدمون هنوز برقراره؟ یا نه:؟
سلام
بابت بودنتان ممنون
قهر بر ما موستو لیست !!!
خوبه که هستی ... نگران میشدیم ... ناراحت ... شاکی ...ممکن بود یادمان برود حتی ... کاری نمیشه کرد ... نسان جایزالخطاست ... گاهی اوقات یادش میرود !!:)
سلام
آخیش !یه پست تازه
من به کی بگم طبق عادت ماه های قبل که مینوشتی هر روز سر میزدم و میخوندم ....باباسام ترک عادت سخته ...
بیا و بنویس..
اینقدر نیومدی دلمون گرفت... خوب یه سری ... یه سلامی... شوخی کردم... هر جا هستی خوش باشی... خواستم سال نو رو تبریک بگم. موفق باشی.