درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری
درباره من
به شهادت شناسنامه ... در خرما پزان مرداد به دنیا آمدم و خواسته و ناخواسته آواره این زندگی شدیم .... ۱۴-۱۳سال بیشتر نداشتم که مهر روزنامه نگاری خورد تخت سینه ام و نوشتن شد حرفه ام .... و حالا سخت ترین کار دنیا نوشتن است ... آنهم عاشقانه نوشتن ....چاپ بیش از ۱۰۰۰ مقاله در روزنامه های وطن ..... کار کردن در تلویزیون ایران ....و تلویزیون طپش که این آخری را برای همیشه در کارنامه پر فراز نشیب زندگی ام می گذارم که دوستش دارم و به آن افتخار می کنم ...... تنهایم و این تنهایی را دوست می دارم.....و تنها دلخوشی ام این خطوط است و رسیدن به نوشته هایی که قرار هستند متولد شوند در فرداهای روشن ...در آزادی مملکتم ....ایرانم ...
ادامه...
دیروز دلم تنگ شد ... وسایلم رو جمع و جور کردم ... تمام زندگی من فقط یک چمدان آبی ست .... که همه جا با من همسفر است .... دویدم تا خودم را به خانه پدری برسانم .... اما به یکباره یادم افتاد من اجازه ندارم وارد مملکتم بشم..... مسخره است نه ؟!
سام علامه
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 ساعت 12:12 ب.ظ
سلام سام عزیزم!میدانم روزی میشود که بیایی و تمام دلتنگی هایت تمام شود!آن روز دیر نیست!مطمئن باش! خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم!اگه پیش من بیای اینقد خوشحال می شم! ؛شادی؛
سلام من یکی ازطرفدارانت هستم ولی سعادت اینو نداشتم که تا حالا سری جدید کات رو ببینم چیکار کنم سرکار میرم تا حالا کسی بهت گفته که ساعت پخش برنامه ات زیاد مناسب نیست کاش میشد یکبار دیگه تو هفته تکرار بشه مرسی به خاطر تمام زحمتهایی که میکشی همیشه واست دعا میکنم
دل منم گرفت ...نمیدونم چرا اما آروز میکنم زود تر بتونی برسی به خونه ی پدری و آرامش اون خونه ی در کنار خانواده بودنو حس کنی ... یکی بود میگفت من هر سال که میام ایران تا سال بعد فقط توی خاطراتم زندگی میکنم ...خاطراتو داشته باش سام ...
چی بگم والا ....
خربزه و... لرز و... اینجوریاست دیگه ...
یه زنگم بزنی به جایی بر نمی خوره ... !!!!
سلام سام عزیزم!میدانم روزی میشود که بیایی و تمام دلتنگی هایت تمام شود!آن روز دیر نیست!مطمئن باش!
خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم!اگه پیش من بیای اینقد خوشحال می شم!
؛شادی؛
سلام من یکی ازطرفدارانت هستم ولی سعادت اینو نداشتم که تا حالا سری جدید کات رو ببینم چیکار کنم سرکار میرم تا حالا کسی بهت گفته که ساعت پخش برنامه ات زیاد مناسب نیست کاش میشد یکبار دیگه تو هفته تکرار بشه مرسی به خاطر تمام زحمتهایی که میکشی همیشه واست دعا میکنم
ُسلام سام ..
دل منم گرفت ...نمیدونم چرا اما آروز میکنم زود تر بتونی برسی به خونه ی پدری و آرامش اون خونه ی در کنار خانواده بودنو حس کنی ...
یکی بود میگفت من هر سال که میام ایران تا سال بعد فقط توی خاطراتم زندگی میکنم ...خاطراتو داشته باش سام ...
سلام... حالت خوبه... انشالاکه یه روزی میای... شاد باشی... عکسهای جدید سام رو آپ کردم... بیا ببین.
ممنونم...انشالا که شاد باشی.
نه مسخره نیست...دردناکه!! و دردناکتر ویرون شدن خونه پدری...خونه پدری...مملکتمون
نمیدونم..چی باید بگم..اما میدونم پسر دایی خودمم..چند سال دیگه نمیتونه بیاد ایران..به خاطر سربازیش:(