خبری با چندین روز تاخیر ....
وقتی در گیرو دار گرفتاری های روزگار بودم .... بازهم این تلفن لعنتی زنگ زد و دنیا را روی سرم آوار کرد .....بچه ام بدنیا آمد ... النازم .... تنها کسی که در این دنیا مال خود خود منه ..... حالا این بابای کوچولو قرار است زندگی یک آدم دیگر را هم بسازه ... با یک دنیا گرفتاری و تنهایی ....وقتی در برابر آینه می ایستم ... باور می کنم نه آن شادابی دیروز هست و نه آن حس دوباره ساختن .... خسته تر از آنم که دوباره بپرم .....این آسمان دیگر مال من نیست .... غریبم ... تنهایم .... الان ۱۰ روز است که تماس با خانه پدری را قطع کردم .... دلم برایشان تنگ شده .... اما خسته شدم از این دلتنگی های یک طرفه .......
دیروز وقتی صدای نفسهای النازم را می شنیدم به مادرش گفتم : برو در گوشش بگو .... اگر تو این دنیا یک مرد عاشقش باشه اون هم منم ........!
...امان از این تلفن لعنتی ... ولی به قول یکی از دوستان گذشته روزگار در عین تلخی اش پر از اتفاقات خوشمزه است ...
سلام !
وقتی این پستت رو خوندم...اشک تو چشمهام جمع شد...!!
وحسودی کردم به دختری که فقط یک مرد عاشقش شده است !
.
.
.
خدابراتون نگهش داره...صحیح و سلامت ...
:)
اون اهنگ داوود بهبودب رو شنیدی میگه : دختر عشق باباشه .. بابا عاشق کاراشه.. ؟؟
تبریک میگم بابا :)
حرف زید دارم برای این حس زیبای پدر و دختری .. اما نمیدونم چرا مغزم یاری نمیده که جمعشون کنم و بگم ...
راستی منظورت از این دلتنگی یه طرفه چیه؟؟ یعنی میخوای بگی اونا دلشون تنگ نمیشه؟؟
عصری تابستانی که صبح آن با حافظ آغاز شد
گفتم من امشب هفت ساله شدم
گفتی لحظه قشنگ عظیمت بر تو خوش، بابایی
گفتی نگاه و نفس تو مرا با خود می برد دخترم
گفتی دل را از آواز عشق سر ریز کن تا ببینی که..
گفتم که همه دنیا کف دستی بیش نیست
گفتی و انسان همیشه رفیق اندوه نیست روزهای قشنگ هم هست
گفتم به جان تو که از همین عصرهای قشنگ تابستانی...
تنها دلی عاشق به عشق تو مونده است و بس
گفتی پس از لبخند و مهر از عشق و مهربانی بگو بابایی
گفتم اگر از عمرم دمی مانده باشد و آنی
آن آن هم از آن تو
جونِ بابایی
از آلبوم "بابایی"
:
با یه تفاوت کوچولو:
اگر از عمرم دمی مانده باشد و آنی
آن آن هم از آن تو
بابایی جون:)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا بخند..حالا تنهایی و غریبی و خستگی رو کنار بگذار که کسی که نیمی از وجودت را دربر گرفته به تو احتیاج دارد..
ثابت کن آن جمله ی آخر نوشته ات را..شاید النازت روزی نوشته ی بالا را مثل من که برای پدر خواندم..برایت خواند..
بابا کوچولو...دوستش داشته باش..حس قشنگی داری..و من چون هیچوقت پدر نمی شوم نمی تونم حالتو بفهمم...
یادت باشه..دختر فقط و فقط به عشق پدر زنده استا..!
ــــــــــــــــــــــــــــــ
عمه شدیم رفت..مث من شهریوریه..شیرینی یادت نره داداش...!
¯`•.•´¯) (¯`•.•´¯)
*`•.¸(¯`•.•´¯)¸.•´
¤ º° ¤`•.¸.•´ ¤ º° ¤ Love It! •.¸¸.•´¯`•.¸¸.☆♡
╬♥═╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
♥´¨)
¸.-´¸.-♥´¨) ¸.-♥¨)
(¸.-´ (¸.-` ♥♥´¨) ♥.-´¯`-.- ♥☆(◕‿◕)♡☆•.¸¸.•´¯`•.¸¸.✿
*`•.¸(¯`•.•´¯)¸.•´ ♡ ♡
¤ º° ¤`•.¸.•´ ¤ º° ¤
من آپم..!
سلام !
ممنونم از تبریک !
تلوزیون فقط طپش .... فقط فقط فقط فقط فقط طپش !
:ـ*
خسته ام از لبخند اجباری ... خسته ام از حرفهای تکراری ...
خسته شدم از اینکه هی گفتم صبر کنیم . درست می شه ... !!!
ولی چاره ای نیست .. باید مقاومت کرد !
به امید روزهای خوش ... مثل قدیما ...
دلمون خیلی برات تنگ شده سام .
سلام
تبریک میگم سام عزیز ...بلاخره النازم اومد ...امیدوارم با الناز خیلی خوشگل تر زندگیت رو روال بیفته ...
الهیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
مبارکه
مبارکه
مبارکه
مبارکه
ما شیرینی می خوایم یالااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
خیلی خوشحال شدم....
خیلی تبریک میگم بهتون
تروخدا عکسهاشو آپ کن ببینیم
خیلی تبریک