کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

خمیازه های مکرر

 

 

 ( میدونید چند وقته آبدوخیار نخوردم؟ ) 

 

فکرش رو بکن ....ساعت شش عصر  ...تشنه و خسته از این ماه خدا .... وقتی اذان عشق خوانده می شود .... باد خنکی پرتاب می شود به  سمت صورتت  ...خنک می شوم... افطار می کنی .... عاشق می شویم .....

با این میهمان ناخوانده و یک دنیا گرفتاری...

خبری با چندین روز تاخیر .... 

 وقتی در گیرو دار گرفتاری های روزگار بودم .... بازهم این تلفن لعنتی زنگ زد و دنیا را روی سرم آوار کرد .....بچه ام بدنیا آمد ... النازم .... تنها کسی که در این دنیا مال خود خود منه ..... حالا این بابای کوچولو قرار است زندگی یک آدم دیگر را  هم بسازه ... با یک دنیا گرفتاری و تنهایی ....وقتی در برابر آینه می ایستم ... باور می کنم نه آن شادابی دیروز هست و نه آن حس دوباره ساختن .... خسته تر از آنم که دوباره بپرم .....این آسمان دیگر مال من نیست .... غریبم ... تنهایم .... الان ۱۰ روز است که تماس با خانه پدری را قطع کردم .... دلم برایشان تنگ شده .... اما خسته شدم از این دلتنگی های یک طرفه .......  

دیروز وقتی صدای نفسهای النازم را می شنیدم به مادرش گفتم : برو در گوشش بگو .... اگر تو این دنیا یک مرد  عاشقش باشه اون هم منم ........! 

وقتی رفتم .....!

حال روزم اصلا؛ خوب نیست ..... این ترانه آتش زد دلم رو .... برایتان می گذارم .... سئوال نکنید آوار می شم روی سرتان ....

هیچکی از رفتن من غصه نخورد
هیچکی با موندن من شاد نشد
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
بغض هیچ آدمی فریاد نشد

وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد
دل من میخواست تلافی بکنه
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد

وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود
اگه شب میرفتم و خورشید نبود
آسمون خوب میدونم مهتابی بود

http://www.umahal.com/g.htm?id=16223