کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

خیلی وقت است هیچ چیز نمی بینم...!

*سام علامه

به من نگو این چه تیتری است که برای مطلبت گذاشتی ..... آدم می شود اینقدر نا امید باشد؟!.... اینقدر تلخ و گس بنویسد!؟.... آدم می تواند طول و عرضش را پر از واژه های گنگ کند ؟ .... از من بپرس .... من می گویم : می شود ... بعد از مدتها یک آهنگی در این دنیای بی ستاره موسیقی یافت شد که می شود با آن روز و شب را گذراند.... با (وایسا دنیای رضا صادقی ) فعلا روز و شب را می گذرانم ..... در لحظه های شادی و غم .... جشنواره هم تمام شد .... پوستر های رنگارنگ از دیوارها برداشته می شوند و سیمرغ های سفارشی در دست ستارگان کاغذی آرامش می گیرند.... از سفره سرد و خالی نجاتم بده..... فیلمی ندیده تمام وجودم پر از اشک شد از سینمای صفار هرندی و یارانش ..... به کجا می برند  بازمانده فردین و پپسی کولا و لاله زار را ؟.... به کجا می برند سینما موزیکال حاتمی را؟ .... به کجا می برند پنجشنبه های خوب این مردم بی ادعا را؟ ..... به کجا می برند؟ ..... بعد از من می پرسند دیروز راهپیمایی را دیدی ؟ .... باور کنید من خیلی وقت است هیچ چیز نمی بیینم .....!

 

پی نوشت : عروسک عشقم وقتی این خطوط را می خواند اخم می کند .... چشمانش را می بندد ... بعدا لبهایش را  غنچه می کند و  می گوید ( خیلی قشنگ بود ) .....!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد