کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

بی سروته

 

 

سام علامه

 

پنجشنبه را مرخصی گرفتم .... خودم را تعطیل کردم ..... فعلا حوصله ندارم .... دربست در چهار دیواری خانه پدری نشسته ام ... کتاب می خوانم .... می نویسم ... پاره می کنم ..... می نویسم ..... پاره می کنم و این کار تکرار مکرر این روزگار است ..... و عروسک عشق تنها دلخوشی این ساعات کشدار و بی حوصله است ...... وداع با دوم خرداد را می خوانم مجموعه مقالات صادق زیبا کلام را ..... خوب است دوستش می دارم ... فصل ترور صیاد شیرازی را چند بار خواندم .... مثل نمک بر زخم پاشیدن بود .... دوست داشتم ،وقتی می سوزد تو سوزش را حس نمی کنی بلکه می بینی ..... چه خوب بود وقتی درد داری در آینه دردت را می دیدی ... از بچگی دوست داشتم سردردم را در آینه می دیدم .... گفتم بچگی ... در یادداشت بی سر و ته یاد دوران خوش دیروز را کردم .... می خواستم خاطرات کودکی را کتابش کنم ، پر از اتفاقات خوب و خوشمزه است ..... مثل پنجشنبه های خوب خانه مادربزرگ .....بوی توت و مربا و ترشی .... بوی سبزی خوردن تازه ... بوی ریحان ... بوی عشق و محبت ... بوی سنت ...... بوی دلتنگی .... حالا سرتاپایم بوی دلتنگی به خود گرفتند......باز در دلت نگو تلخ نوشتی .... این دقایق بدجوری کلام را گس می کند ....صدای آمریکا صحبت های بوش را نشان می دهد ... بازهم ایران را نشانه رفته .... من می خواهم خودم برای خانه پدری تصمیم بگیرم .... ولی افسوس این خیابانها بوی گند احمدی نژاد را به خود گرفته است .... حالم از همه چیز بهم می خورد......!

 

 

 

پی نوشت ( به عقاید سیاسیتان توهین نمی کنم .... حالم بد است .... عروسک عشقم خوب مرا می فهمد....)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد