کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

کاغذ خط خطی

درباره سینما ...ورزش...اجتماع....و هزار حرف خاکستری

همه چیز را بدر کردیم

 

از ساعت ۱ بامداد بدی و بد تینتی به سراغمان آمد .... هیچ چیز بد تر از آن نیست که تو دلتنگ باشی و مجبور شوی دعوا کنی ... هیچ چیز بد تر از ان نیست که تو عاشق باشی و بخواهی بلند فریاد بکشی .... هیچ چیز بد تر از ان نیست که تو غصه بخوری و اشک نریزی .... هیچ چیز بد تر آن نیست که یازده روز روی ماه یار را نبینی و اشک نقاشی کنی ... باری ! رفیق  در بامداد سیزدهم فروردین حالمان کلی خراب شد از این روزگار و آن غربت .... بهانه گرفتم و اشک ریخت ... اشک ریختم از غصه بازی هایش .... به فال نیک می گیرم این روزها و شبها را ... این دقایق و التماسهایش را که این خود زندگی است .... های مانده بر  شیشه ایی است که با انگشت رویش می نویسی دوستت دارم ... ...!

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سالام
نوشته ات بر دل میشینه...واقعا می گم..
فکر کنم سخت تر این چیزی نباشه(.... هیچ چیز بد تر از ان نیست که تو غصه بخوری و اشک نریزی .... )
در دله وبلاگم جا گرفتید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد