می نویسم ... پس هستم .... کابوس مردن همچنان شبهای تنهایی ام را بارانی می کند .... بهانه های عروسک عشق ...بی پایان ... بی حد ... سردی نا تمام من.... چه بر سرم آمده ؟ .... نه ! چه بر سر خودم آوردم .... کم آوردم .... از این کم کردن ... از این دلشوره برای فردا .... اوضاع سخت این گربه تا ابد ایرانی .... روئیاهای نیمه کاره ایی که در سر دارم .... به نظر شما تا رسیدن به خورشید بغض چند شب را باید بشکنم ؟! .... همه چیز آزارم می دهند .... فقط می خواهم بنویسم .... نخوانم .... پر از خالی شوم .....!