( بخورید ....قرآن خوانان پنج قرانی حالا ژله می خورند و سالاد به نیش می کشند .... بخورید که این خون جوانان این مرز و بوم است )
بازهم پنجشنبه ...در هیاهوی ترانه و خاطره .... در بن بست مذاکره و مطالبه .....در دایره امن ترین شواری دنیا ......... گرفتار در گرداب خودخواهی ...برای حقی بی مسلم ..... با عقل نارس عاشقیت .....لباس مشکی بر تن .....سیگاری نیمه خاموش در سراشیبی دوشاخه محبت .... سرگیجه بامدادی با این همه دلمشغولی در پنجشنبه ساده دیار ایران زمین .......با توت و گردو و شمعهای بی نور شاه عبدالعظیم .......این وصف حال امروز است .....
حضور ...
کدوم ایران زمین ؟؟ (چشمک)
من خیلی وقته پنج شنبه ها رو دوس ندارم نمیدونم چرا اینجوری شد !!!
اگه روزی روزگاری ....زندکیمان باز بازی باشد ......
پس چرا دچارش می شویم .... پس چرا رهایش نمی کنیم ...
وحشت از دنیا ندارم ....
سلام
عکسش نمیاد ....
بعد از مدتها 5شنبه من هم خوب سپری شد ...