ترانه ای خواندم از سیمین بانوی ترانه ایران زمین ....سیمین بهبهانی ....برای دانشجویان در بند نوشته بود ..... پر از اشک و آه و نفرت از زندانبانهای بی رحم ..... برایتان می گذارم .....حالی کنید ...اشکی بریزید و دعا کنید برای آزادی ایرانمان ......در این روزهای پر درد می چسبد ....
ای سلسله جنبانان!
مادران، هر نیمه شب، بر در خانه ام می کوبند که:
ای مادر مادران! خفته ای؟ دخترانمان را، پسرانمان را، جگر گوشگان مان را ربوده اند!
چهره شان را، صداشان را نمی بینیم، نمی شنویم.
جویای دانش بودند، گم شده اند؛ گرمای آتش بودند، خاکستر شده اند.
ما آرام نداریم؛ تو خفته ای؟!
می گویم:
من کجا، خواب کجا! فریادم در تهی نای هوا می میرد.
امواج را، از کوتاه و بلند و میانه گردن زده اند ...
ای سلسله جنبانان!
خود جگرگوشگان دارید؛ جگرگوشگان ما را بیش میازارید! رهاشان کنید تا رها شوید از عذابی که می کشید.
ای سلسله جنبانان
زین بیش مرنجانید!
خوشمان نیامد....
سلام
اون عکس و خیلی وقت پیش دیدم ....رو همین سیستم خودم و ترسیدم ...درهای که ازشون خون میچکید و پسرهای کبود ...دلم سوخت....سیمینگفت : جویای دانش بودند اما ...وقتی نشود حرف زد اونوقت است که ....
حضور ... !!! X(
خواب دیدم ......همه بیدار شدند............چه کابوس زیبایی......